خلاصه داستان: شخصی به نام نیشیجیما هیدتوشی بازیگر و کارگردان صحنه با همسر نمایشنامه نویس خود ازدواج کرده و کاملا خوشبختانه زندگی میکنند؛ اما روزی از روزها بدون هیچ دلیلی ناپدید میشود و…
خلاصه داستان: لوکاس مربی یک کودکستان در روستای کوچکی در دانمارک است، اومردی تنهاست که تمام عمرش در نبرد برای گرفتن حق حضانت پسر خود بوده است. زندگی لوکاس آرام آرام بهتر میشود او علاقهش را پیدا می‌کند و خبرهایی از پسرش می‌شوند اما ناگهان اتفاقی زندگی او را زیر و رو می‌کند...
خلاصه داستان: پسری ۱۴ ساله به نام آنتوان به دلیل رفتارهای پرخاشگرانه خود در مدرسه دائما درگیر مشکلات است و در خانه نیز زندگی نامناسب و فقیرانه‌ای دارد. آنتوان که میدانید پدر و مادرش با یکدیگر اختلاف دارند تصمیم میگیرد از مدرسه فرار کرده و در نتیجه به مرور زمان درگیر جرم‌های متعددی میشود که زندگی وی را تحت تاثیر خود قرار میدهد تا اینکه…
خلاصه داستان: پدری که در طول زندگی اش علاقه مند قصه گویی بوده و همواره قصه های شیرینی از زندگی خود برای روایت کردن دارد و پسری که تمام قصه های پدر را زاییده ذهن او و کذب می داند و از اینکه همواره در طول زندگی اش مجبور بوده به این داستانهای دروغین گوش بدهد خسته شده، او فکر می کند که هیچ چیز از زندگی واقعی پدرش نمی داند و حالا که خودش در آستانه بچه دار شدن است دوست دارد به واقعیت زندگی خود وپدرش آگاه شود. حالا پدر در آستانه مرگ است و قصه ها هم رو به پایان...
خلاصه داستان: یک عکاس حرفه‌ای به نام جفریز در طی یک حادثه اتومبیل رانی پای چپش شکسته است و مشغول سپری کردن دوران نقاهت خود در آپارتمانی در شهر نیویورک می‌باشد. اکنون جفریز از پنجره اتاقش رفتار همسایگان را زیر نظر گرفته و پس از مدتی به یکی از همسایه‌های خود مشکوک میشود که همسر خود را به قتل رسانده و…
خلاصه داستان: «هری» و دوست صمیمی اش «تایرون» معتادان فقیری هستند که در کانی آیلند نیویورک زندگی می کنند. «هری» رؤیای فروش مواد را در سر می پروراند تا با پول آن بتواند به اتفاق دوست دیگرش «ماریون»، بوتیک لباسی باز کند...
خلاصه داستان: پس از رویدادهای مصیبت‌باری که توسط تانوس رقم خورده، مرگ و ویرانی بر سرتاسر جهان سایه افکنده‌است. در این شرایط، اعضای گروه انتقام‌جویان به کمک متحدانی که برایشان باقی مانده، تلاش میکنند که توازن را به جهان بازگردانند و…
خلاصه داستان: تاجری به نام جرج بیلی پس از ورشکست شدن تصمیم به خودکشی میگیرد. اما در این میان فرشته‌ای به نام کلارنس برای کمک به او فرستاده میشود. کلارنس تصمیم میگیرد به جرج نشان دهد که اگر به این دنیا نمی‌آمد زندگی چگونه بود و…
