نامزد جایزه اسکار – آرشیو هارمونی دانلود

خلاصه داستان: شرک و فیونا تصمیم می‌گیرند که به ماه عسل بروند و ما را به سرزمین فارفاراوی می‌برد. شرک و فیونا به فارفاراوی می‌روند تا خبر خوشحال کننده‌ی ازدواج شان را به پدر و مادر فیونا که شاه و ملکه‌ی آن سرزمین بودند بدهند. اما وقتی همه می‌فهمند که فیونا با یک دیو ازدواج کرده است بسیار ناراحت می‌شوند. در این میان پرنس چارمنیگ که قرار بود طلسم فیونا را بشکند بیش از همه ناراحت می‌شود. درنتیجه گربه چکمه پوش را استخدام می‌کنند تا شرک را از بین ببرد ولی… ناگهان الاغ از آنجا فرار می‌کند و به خانه شرک می‌رسد و سربازان هم از آنجا فرار می‌کنند. پادشاه هم تمام حیوانات عجیب را به خانه او می‌فرستد و تا هنگامی که شرک شاهزاده‌زن فیونا را برای او از قصر اژدها آزاد نکند حکم خانه‌اش را نمی‌دهد. شرک هم برای نجات شاهزاده‌زن اقدام می‌کند و طی اتفاقاتی که می‌افتدو...

خلاصه داستان: یک کودک یتیم که سعی می‌کند در یک خانه گروهی زندگی کند…

خلاصه داستان: یک پسر کوچک در سفری ماجراجویانه به دنبال پدرش کل جهان را جستجو می‌کند و...

خلاصه داستان: سلستین موش جوان در زیرزمین جوندگان زندگی می کند. در یتیم خانه ای که او زندگی می کند سرپرستشان داستان های ترسناکی در مورد خصلت و ماهیت بد خرس ها می گوید، هرچند که سلستین از واقعیت ماجرا شک دارد...

خلاصه داستان: زمانی که اسپارکی، سگ ویکتور با یک ماشین تصادف میکند و از دنیا می رود، ویکتور تصمیم می گیرد از تنها راهی که می داند او را به زندگی باز گرداند اما زمانی که این سگ خرابی به بار می آورد و همسایه ها را وحشت زده می کند، ویکتور تلاش می کند والدینش و همسایه ها را متقاعد کند که اسپارکی هنوز همان سگ مهربان و وفادار است...

خلاصه داستان: کورالاین جوانی یازده ساله به همراه پدر و مادرش به یک خانه عجیب و دورافتاده 150 ساله نقل مکان کرده‌است. او که هیچگاه پدر و مادرش درکش نمی‌کنند و دیگر دوستانش را نمی‌تواند ببیند و دور و برش هم همسایه‌های عجیبی زندگی می‌کنند بداخلاق شده‌است. کورالاین از یک دریچه کوچک وارد یک دنیای دیگر می‌شود…

خلاصه داستان: یک سرباز اس رائیلی از حادثه اردوگاه پناهندگان صبرا و شتیلا که درآن دست کم 800 فلسطینی، در جریان جنگ داخلی لبنان کشته شدند، سخن می گوید و به مسیحیان لبنان اشاره می شود که مسئول کشتار صبرا وشتیلا هستند

خلاصه داستان: پسر بچه اي در يکي از مناطق روستايي فرانسه با مادر بزرگش، «مادام سوزا» زندگي مي کند. «مادام سوزا» براي او دوچرخه اي مي خرد و تشويقش مي کند در مسابقات دوچرخه سواري دور فرانسه شرکت کند و برنده شود. اما گروهي گنگستر مافيايي پسر جوان را مي ربايند و به شهر بزرگ بل ويل مي برند تا از او به خاطر مهارت هايش در دوچرخه سواري، در يک قماربازي پيچيده استفاده شود.