خلاصه داستان: یک قاضی محافظه‌کار به نام رابرت ویکفیلد توسط رئیس‌جمهور آمریکا منصوب میشود تا جنگ کشور علیه مواد مخدر را رهبری کند. اما رابرت به زودی متوجه میشود که دختر نوجوان خودش نیز به ماده مخدر هروئین اعتیاد دارد و…
خلاصه داستان: صدها سال است که انسان ها کره ي زمين را به دليل آلودگي ترک کرده اند و روباتي به نام «والي» هم چنان به کار زباله جمع کردن مشغول است. تا اين که از طرف انسان ها روباتي به نام «ايو» به کره ي زمين فرستاده مي شود تا امکان بازگشت تمدن بشري به زمين را بررسي کند. خيلي زود «ايو» به نتيجه ي مورد نظر دست پيدا مي کند و پس از چندي به سفينه ي فضايي حامل انسان ها برگردانده مي شود. اما «والي» نيز که به «ايو» دل باخته به دنبال او به راه مي افتد...
خلاصه داستان: موشی به نام رمی که حس بسیار پیشرفته ای از بویایی و چشایی دارد. و این چیزیست که زندگی را برای موجودی که به عنوان یک موش آشغال خور شناخته می شود، مشکل می کند! او از والدینش جدا می شود و به پاریس می رود، پایتخت خوراک شناسان و خوش خورهای دنیا. او رستورانی را که...
خلاصه داستان: خانواده‌ای از ابرقهرمانها سعی می کنند زندگی کاملا معمولی را در بین مردم داشته باشند، از روی اجبار وارد یک نبرد می شوند تا دنیا را نجات دهند...
خلاصه داستان: مردی توسط گوریل ها پرورش یافته است، وقتی او کشف میک ند که او یک انسان است باید تصمیم بگیرد که به چه مکانی تعلق دارد و...
خلاصه داستان: پدر و مادری پس از کشته شدن دختر کم سن و سال خود در حادثه تیراندازی مدرسه، با غم از دست دادن او دست و پنجه نرم میکنند
خلاصه داستان: مردی به نام کریس نیلسن در یک سانحه جان خود را از دست داده و روحش وارد بهشت میشود. اما زمانی که کریس متوجه میشود همسر عزیزش آنی به دلیل غم و اندوه ناشی از دست دادن او، خودکشی کرده است، سفری را برای پیوستن به همسرش از بهشت به دوزخ آغاز کرده و…
خلاصه داستان: فارست مردی با بهرهٔ هوشی پایین است که هدفهای خوبی در سر دارد. تنها دوست و صمیمیترین دوست فارست از دوران بچگی جنی است. مادر فارست همیشه به او راههای خوب زندگی کردن را یاد میدهد ولی به او این حق انتخاب را میدهد که خودش هدف و مقصدش را انتخاب کند. فارست به ارتش در وینتام میپیوندد و در آنجا دو دوست به نامهای DAN و BUBA پیدا میکند. فارست چندین مدال افتخار آمیز میگیرد و استعدادش در زمینه پینگ پینگ شکوفا میشود. یکی یکی پلههای افتخار را طی میکند و حتی با رئیس جمهور هم ملاقات میکند. او اسم قایقش را میگذارد جنی و موفق میشود یکی از بینظیرترین صیدهای میگو را انجام دهد، چنانکه عکسش بر جلد مجلهها برود. ولی او فقط دنیای کوچک خودش را میخواهد دنیایی که تمام وسعتش آغوش مادر و داشتن جنی است …
