خلاصه داستان: فردی بی نام و نشان پس از اینکه امپراطور چین مورد سوء قصد قرار میگیرد برای دفاع از امپراطوری سه دشمن اصلی امپراطور را به قتل میرساند. اما زمانی که برای ملاقات با امپراطور احضار میشود، وی حرف های او را باور نکرده و…
خلاصه داستان: پس از آنکه گروهی از خون‌آشام‌های جهش‌یافته قدرتمند، درصدد از بین بردن نژاد بشر و همچنین سایر خون‌آشام‌های سراسر جهان برمی‌آیند، ابرقهرمانی به نام بلید (با بازی وسلی اسنایپس) بار دیگر برای جلوگیری از این فاجعه بزرگ وارد عمل شده و…
خلاصه داستان: کشیشی به نام "Graham Hess"، ایمانش به خدا را پس از فوت همسرش در یک تصادف مهلک از دست داده است. او همراه با پسر و جوان خود و برادرش در یک خانه رعیتی در یک مزرعه زندگی می کند. موقع برداشت محصول او چیزهای عجیبی را در زمین کشاورزی اش کشف میکند و کم کم در میابند که در بعضی دیگر از نقاط در جهان هم همچین چیزا هایی رخ داده است. در حال حاضر آنها باید به عنوان یک خانواده برای زنده ماندن از مصیبت و پیدا کردن یک راه برای فرار باشند...
خلاصه داستان: دختر جوانی به نام وینی فاستر از دست زورگویی های مادرش خسته شده! روزی در جنگل های اطراف خانه‌شان گم می شود و در آنجا با پسری به نام جسی تاک آشنا میشود که از خانواده ای فناناپذیر می آید و…
خلاصه داستان: دو دوست یه نام‌های سایمون و پاسکال هر کدام هدفی مشخص را دنبال میکنند. در این میان سایمون پس از شکست در عشق وارد ارتش شده و اکنون برای ارتش خارجی فرانسه میجنگد اما پاسکال تنها برای خود مبارزه میکند؛ حال این مردان جنگ‌زده، عزت، امید، شرافت، اخلاقیات و هر آنچه مربوط به خود میباشد را زیر سوال برده و با گذشت زمان معنای واقعی قهرمان بودن را درک میکنند تا اینکه…
خلاصه داستان: پسری جوان به نام نیکلاس همراه با خانواده خود زندگی خوبی را سپری میکند اما زمانی که پدر نیکلاس میمیرد، او و خانواده‌اش با بحران‌های مالی روبرو میشوند. اکنون نیکلاس همراه با مادر و خواهرش به لندن میرود تا از عموی خود رالف کمک بگیرد. اما با گذشت زمان مشخص میشود تنها هدف رالف از کمک به آنها جدا کردن خانواده از یکدیگر و سوء استفاده از آنها میباشد. در این میان نیکلاس به مدرسه‌ای فرستاده میشود که توسط فردی بی‌رحم اداره میشود. پس از مدتی نیکلاس همراه با یکی از دوستان خود به نام اسمیک از مدرسه فرار میکند تا نزد خانواده خود بازگشته و…
خلاصه داستان: یک قهرمان سنگین وزن بوکس به نام جورج ملقب به مرد یخی (با بازی وینگ ریمز) به زندان می‌افتد، یکی از خلافکاران قدیمی، مسابقه مشت زنی میان جورج و قهرمان زندان به نام هاچنز ترتیب داده و…
خلاصه داستان: حمله‌ای توسط گروهی از ببرهای تیزدندان به یکی از دهکده‌های انسان‌ها صورت میگیرد و طی آن همسر یکی از افراد قبیله اسکیموها در طول جنگ همراه با بچه‌اش فرار میکند. یکی از ببرها به دنبال او میرود و او مجبور میشود تا خود را در آب بیاندازد. کمی بعد ماموتی تنها(به نام مندی) همراه با خرس بسیار تنبلی (به نام سید) که با او به تازگی آشنا شده است-بر حسب یک تصادف سید به او وابسته شده است-آن خانم را در رودخانه می‌بیند، خانم بچه‌اش را به آنها می‌دهد و خود جانش را از دست می‌دهد. در ادامه …
