خلاصه داستان: یکی از باهوش‌ترین و خطرناک‌ترین گربه‌سانان یعنی پلنگ می‌باشد که از آفریقای جنوبی تا سیبری و از عربستان تا سریلانکا شکار کرده و گسترده‌ترین شکارچی در نوع خود در خشکی محسوب میشود. پلنگ‌ها قاتلان زیبایی هستند که اغلب در سایه زندگی کرده و…
خلاصه داستان: دو گرگ جوان که از ابتدای تولد یکدیگر را میشناسد اما همیشه با هم مخالف بود و در جنگ و ستیز به سر میبرند بر اثر اتفاقی باعث میشود با هم یک گروه و تیم شوند تا بر مشکلات غلبه و راه بازگشت خانه را پیدا کنند...
خلاصه داستان: سه نفر هستش که به طرق مختلف با مرگ روبه‌رو می‌شوند. جرج یک کارگر آمریکایی است که ارتباط خاصی با دنیای مردگان دارد. ماری در آن سوی دنیا یک ژورنالیست فرانسوی است که به واسطه ی تجربه‌ای تا سرحد مرگ پیش می رود و بعد از آن زندگی اش دستخوش تغییر میشود. در لندن هم دانش‌آموزی در یک سانحه ی رانندگی برادر دوقلویش را از دست می‌دهد. این سه نفر در راه یافتن واقعیت با یکدیگر برخورد میکنند و زندگی شان دستخوش تحولی شگرف میشود و…
خلاصه داستان: دختری با موهای بلند جادویی بنام راپونزل، تمام زندگی‌اش را در یک برج گذرانده است. اما یک دزد فراری تصادفا به او بر می خورد، و حالا راپونزل تصمیم میگیرد به همراه او برای اولین بار قدم به دنیای بیرون بگذارد و بفهمد که واقعا چه کسی است.
خلاصه داستان: زنی در اولین مراحل بیماری آلزایمر به سر می برد، با ثبت نام کردن در یک کلاس شعر سرایی دوباره روحیه اش را به دست می آورد…
خلاصه داستان: سربازی جوان به نام جان عاشق دانشجویی به نام ساوانا میشود. در این میان پس از حمله 11 سپتامبر جان مجبور میشود دوباره به خدمت سربازی برود اما او و ساوانا همچنان با نوشتن نامه با یکدیگر در تماس هستند. حال سرنوشت عشق آن‌ها طی چند سال آینده با وقوع حوادثی بارها مورد آزمایش قرار گفته و…
خلاصه داستان: یک نویسنده معروف به نام هی سو پس از اینکه به سرقت ادبی متهم میشود همراه با دختر خود به خانه‌ای کوچک در یک منطقه روستایی نقل مکان میکند. پس از مدتی هی سو متوجه وجود روح زنی مرموز در خانه میشود که داستان‌های هولناکی را تعریف میکند. اکنون هی سو براساس این داستان‌ها یک رمان جدید می‌نویسد که در مدتی کوتاه تبدیل به کتابی پر فروش‌ترین میشود. اما این موفقیت دوام چندانی نداشته و…
خلاصه داستان: خانواده چهار اینچیه کلاک به طور ناشناسی در کنار خانواده‌های دیگر زندگی میکنن. و سعی میکنند تا خونه خودشون رو بسازند ولی همه‌چیز با پیدا شدن دختر کوچکشان تغییر میکند...
