خلاصه داستان: شرک و فیونا تصمیم میگیرند که به ماه عسل بروند و ما را به سرزمین فارفاراوی میبرد. شرک و فیونا به فارفاراوی میروند تا خبر خوشحال کنندهی ازدواج شان را به پدر و مادر فیونا که شاه و ملکهی آن سرزمین بودند بدهند. اما وقتی همه میفهمند که فیونا با یک دیو ازدواج کرده است بسیار ناراحت میشوند. در این میان پرنس چارمنیگ که قرار بود طلسم فیونا را بشکند بیش از همه ناراحت میشود. درنتیجه گربه چکمه پوش را استخدام میکنند تا شرک را از بین ببرد ولی… ناگهان الاغ از آنجا فرار میکند و به خانه شرک میرسد و سربازان هم از آنجا فرار میکنند. پادشاه هم تمام حیوانات عجیب را به خانه او میفرستد و تا هنگامی که شرک شاهزادهزن فیونا را برای او از قصر اژدها آزاد نکند حکم خانهاش را نمیدهد. شرک هم برای نجات شاهزادهزن اقدام میکند و طی اتفاقاتی که میافتدو...