فیلم خانوادگی – آرشیو هارمونی دانلود

خلاصه داستان: مردی به نام واتارو همراه با همسرش کوتو و دخترش شیوری در یک گاوداری در هوکایدو زندگی میکند. او گاوداری را از پدرش به ارث برده و همچنین یک کارگاه تولید پنیر را نیز اداره میکند. تا اینکه یک روز سرآشپز یک رستوران معروف در ساپورو به مزرعه آن‌ها آمده و با مواد اولیه موجود در مزرعه، غذایی خوشمزه و فراموش نشدنی درست میکند. در این میان سرآشپز از کیفیت مواد غذایی آن‌ها بسیار تعریف کرده و همین موضوع باعث میشود تا واتارو به فکر باز کردن یک رستوران افتاده و..

خلاصه داستان: مردی به بچه‌دار شدن علاقه ندارد اما پس از مواجه شدن با بابانوئل، هدیه واقعی کریسمس را پیدا کرده و…

خلاصه داستان: پسری نوجوان به نام ریدلی یک سال پس از مرگ پدرش، همراه با مادر خود گلوریا به غرب استرالیا نقل مکان میکند تا با پدربزرگش اسپنسر زندگی کند. اکنون اسپنسر تلاش میکند با ریدلی ارتباطی دوستانه برقرار کند اما تلاش‌های او در نهایت منجر به درگیری شده و بدین ترتیب ریدلی در راه رسیدن به خانه ناپدید میشود.

خلاصه داستان: دختری 17 ساله به نام جسی است که مادرش را در یک تصادف رانندگی از دست میدهد. اکنون جسی توسط عمه و عموی خود در غرب مونتانا پذیرفته میشود. پس از مدتی جسی با یک سوارکار آشنا شده و بدین ترتیب تشویق میشد تا در مسابقات اسب سواری شرکت کند.

خلاصه داستان: یک دختر خجالتی به نام میا ترموپولیس همراه با مادرش در سان فرانسیسکو زندگی میکند. میا به زودی از طریق مادر بزرگ پدری خود کلاریس، متوجه میشود تنها وارث تاج و تخت جنوویا میباشد و این موضوع میتواند زندگی وی را برای همیشه تغییر دهد. حال کلاریس مصمم است میا را به عنوان یک پرنسس آموزش داده و…

خلاصه داستان: دختری جوان به نام گریس در یک مزرعه زیبا زندگی میکند و صاحب اسبی به نام Faith میباشد. زمانی که پدر گریس که یک نظامی است، از دنیا میرود، او و مادرش در آستانه از دست دادن مزرعه قرار میگیرند. حال آن‌ها تلاش میکنند با کمک دوستان خود، طرحی برای جمع‌آ‌‌وری پول برای نجات مزرعه تهیه کنند. اکنون گریس و مادرش می‌آموزند که با وجود تمامی مشکلات، امید خود را از دست نداده و…

خلاصه داستان: یک سگ رباتیک بسیار هوشمند به نام آرچی با پسر صاحب یک کارناوال به نام گریگوری دوست میشود. اکنون گریگوری که تصور میکند فردی از کارناوال دزدی کرده است، از دوست جدید خود آرچی برای یافتن مجرم کمک گرفته و…

خلاصه داستان: دختری جوان به نام سارا از یک واعظ می شنود که ایمان می‌تواند کوه ها را جابجا کند؛ او پس از شنیدن این موعظه، شروع به دعا کردن می‌کند و خیلی زود مردم در شهری که او در آنجا زندگی میکند، به طرز مرموزی شفا می یابند؛ اما مشهور شدن، عواقبی نیز به دنبال دارد…