خلاصه داستان: جیسن رابطه سادهای با پدربزرگ واقعا ثروتمندش، هاوارد رد استیونز، دارد؛ او از وی متنفر است. صحبتهای آنها با یکدیگر صادقانه نیست و فقط پول نقد مطرح است. جیسن فکر میکند وقتی هاوارد بمیرد، اوضاع زندگیاش تغییری نمیکند و در واقع صاحب همه چیز میشود اما اوضاع آنقدر هم ساده باقی نمیماند. وقتی هاوارد میمیرد، جیسن در کانون تجربهای جدید و از پیش طراحی شده قرار میگیرد. ۱۲ وظیفه که هاوارد آنها را هدیه مینامد، جیسن را به طرق مختلف و غیرمحتملی به چالش میکشند و …