خلاصه داستان: “جونگ کوئی” ضدقهرمانی چینی می باشد، مردی جوان که قدرت های اسرار آمیزی به او اعطا شده است. او در جنگ بین عوالم آسمان، زمین و جهنم گیر کرده است…
خلاصه داستان: “جونگ کوئی” ضدقهرمانی چینی می باشد، مردی جوان که قدرت های اسرار آمیزی به او اعطا شده است. او در جنگ بین عوالم آسمان، زمین و جهنم گیر کرده است…
خلاصه داستان: گروهی از دوستان مجازی که همگی در یک چت روم می باشند، متوجه نیروی مرموز و ماوراطبیعی می شوند که یکی یکی در حال شکار کردن آنها می باشد و سپس با اکانت آنهایی که میمیرند دوباره وارد چت روم می شود و…
خلاصه داستان: فیلم داستان پنج نوجوان است که شهر کوچک خود در کانادا را رها کرده و در سردترین روز سال بر روی رودخانه “اونتاریو” تا نیویورک را اسکیت می کنند…
خلاصه داستان: یک گروه اکتشافی به قصد یافتن سرنخ هایی از یک لاشه دایناسور، عازم جنگل های کنگو می شوند. در میانه راه یک فرد محلی و یک خلبان هلیکوپتر نیز به آنها ملحق می شوند. طولی نمی کشد که هلیکوپتر توسط جانورانی پرنده سقوط می کند و آنها متوجه می شوند با جمعیت عظیمی از دایناسور ها روبرو هستند…
خلاصه داستان: در یک دنیای خیالی که شامل دو پادشاهی ضد هم می باشد، جوانی 15 ساله باید یک ماسک شیشه ای افسانه ای را بیابد تا بتواند این سرزمین را نجات داده و به خانه خودش باز گردد…
خلاصه داستان: «خانواده ی فریلینگ» زندگی آرامی را می گذرانند تا این که ارواح خبیث گورستانی که خانه (و شهر) آنان بر روی آن بنا شده، با جوان پنج ساله شان (اورورک) رابطه برقرار می کنند و او را به دنیای خود می برند. اما «فریلینگ ها» با تلاش فراوان و با کمک یک متخصص ماوراء الطبیعه، جوان را باز می گردانند…
خلاصه داستان: Rectify اوّلین سریال اُرجینال شبکه ی Sundance است. خالق این سریال Ray McKinnon است و تهیه کنندگان سریال معروف Breaking Bad مسئول ساخت این سریال هستند. این سریال زندگی “دنیل هلدن” را به تصویر میکشد که به جرم و قتل یک جوان نوجوان به زندان می افتد و حالا بعد از تقریبا ۲۰ سال حبس و انفرادی آزاد میشود وبه جامعه و نزد خانواده اش برمیگردد. او از فشار روانی و احساسیِ زندان نجات پیدا میکند ولی ناگهان دیوارها فرو میریزند و “دنیل” وارد دنیایی میشود که دیگر نمیتواند ان رو درک کند. حضور غیر منتظره ی “دنیل” نه تنها خانواده اش را وارد یک آشفتگی میکند بلکه وضعیت تمام کسایی که به پرونده ی او مربوط بودند را نیز تغییر میدهد؛ قاضی ای که با بدنام کردن “دنیل”، سناتور شد، کلانتری که برای انجام تحقیقات از حدّ و حدود خودش عبور کرد و اهالی شهر که “دنیل” را به خاطر قتل سرزنش میکردند. همانند یک جرقه ی کشنده، آزاد شدن دنیل آتشی روشن میکند که رازها، بازی قدرت ها و عدالت مشکوک را نمایان میکند.
خلاصه داستان: آنا ریدل به علت مشکلاتش به بیمارستان روانی می رود و پس از مدتی به خانه بر می گردد. بهترین دوست او خواهر الکس است. البته مراحل درمان او بخاطر یک نامادری سنگدل، پدری الاف و ولگرد و البته روحی که در خانه ی آنها سرگردان است اصلا خوب پیش نمیرود…