برنده اسکار – آرشیو هارمونی دانلود

خلاصه داستان: هیولاها قدرت شهرشان را با ترساندن کودکان افزایش می دهند. اما آن‌ها به طرز ناکی از این می ترسند که توسط بچه ها آلوده شوند. از این رو وقتی یک بچه وارد شهرشان میشود، اختلال بزرگی در شهر به وجود می آید و ...

خلاصه داستان: یک دلقک‌ ماهی به نام مارلین، در مورد پسرش نیمو زیادی حساس است. او پسرش را در اقیانوس گم می‌کند و در پی ‌آن با کمک ماهی به نام دوری به جستجوی نیمو می‌پردازد. به تدریج و پس از یافتن نیمو او متوجه می‌شود که نباید آنقدر مته به خشخاش بگذارد.

خلاصه داستان: مردی به نام متیو پونسلت به جرم قتل در زندان به سر میبرد و به اعدام محکوم شده است. در این میان یک راهبه به نام هلن پرژان متقاعد میشود که متیو بی‌گناه است و تلاش میکند تا حکم اعدام او را به حبس ابد تغییر دهد. از طرفی دیگر هلن سعی میکند علاوه بر این کار، از لحاظ روحی نیز به متیو کمک کرده و…

خلاصه داستان: خانه ی کوچک پیرمردی در میان آسمان خراش هایی است که هر روز بلندتر می شوند و اکنون شهرداری میخواهد خانه ی او را تخریب کند! اما پیرمرد حاضر نیست خانه اش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانه اش وصل کرده است به پرواز در می آید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند. اما بر حسب اتفاق پسر شش ساله ی همسایه نیز با او همراه می شود و آنها در سفری به جنگل ها و طبیعت دور افتاده ماجراهای جالبی را تجربه میکنند….

خلاصه داستان: ارواح یک زوج فوت شده توسط خانواده‌ای غیرقابل تحمل که به تازگی به خانه آن‌ها نقل مکان کرده‌اند، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. اکنون آن‌ها برای رهایی از این مزاحمت‌ها، یک روح خبیث را استخدام کرده تا این خانواده پر سر و صدا را از خانه بیرون کند اما…

خلاصه داستان: یک استاد آواشناسی مغرور به نام پروفسور هنری هیگینز (با بازی رکس هریسون) چنان از توانایی‌های خود مطمئن است که در یک شرط بندی ادعا میکند، قادر است دختری گل‌فروش از طبقات کارگر جامعه به نام الیزا دولیتل (با بازی آدری هپبورن) را به یک بانوی اشرافی و فرهیخته تبدیل کرده و…

خلاصه داستان: یک نویسنده مشهور به نام جی ام بری (با بازی جانی دپِ عزیزم) به تازگی در آخرین نمایشنامه خود به موفقیت چندانی دست پیدا نکرده و در نتیجه برای نوشتن یک داستان جدید تحت فشار قرار دارد. در این میان جیمز با زنی جوان به نام سیلویا (با بازی کیت وینسلت) و چهار فرزند او آشنا شده و همین آشنایی در آینده الهام بخش اثر بزرگ او یعنی پیتر پن میشود.

خلاصه داستان: دو دزد و راهزن به نامهای «بوچ» و «ساندنس» به قطارها دستبرد می‌زنند. اما یکی از سرقت هایشان طبق برنامه پیش نمی رود و گروهی از مردان قانون تا دندان مسلح، شروع به تعقیب آن دو می کنند. وقتی آن دو می فهمند که این گروه تصمیم ندارند دست از تعقیب بردارند، تصمیم می گیرند به بولیوی بروند.